مهديارمهديار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

مهديار تمام زندگي مامان و بابا

قبل از تولد

1390/3/4 17:04
نویسنده : مامان مهديار
533 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره چهارشنبه شد از اول هفته تا امروز همش تو فكر برگزاري مراسم تولدت هستم و تا الان هم

فرصت نكردم هيچ كاري انجام بدم ولي ديگه از امروز بعد از ظهر وقتم آزاده

اول بايد يه سر بريم خونه مادر جون اينا كادوي روز مادر رو بهش بديم بعد بريم  جشن و فشفشه و بادكنك و ... بخريم

بعدشم بايد خونه رو حسابي تر و تميز و مرتب بكنم ني  م

جشن ها تو نصب كنيم كيك تولدت رو

سفارش بديم و.... واي خدا چقدر كار دارم

ديشب هم اصلا نتونستم خوب بخوابم نمي دونم چي شده بود قربونت بشم فكر مي كنم خواب بد ديده

بودي ساعت 2 نصف شب  يهو با  گريه بيدار شدي هر كاري مي كرديم آروم نمي شدي خلاصه نيم ساعتي شد كه يه ريز گريه كردي كودكبعدشم تا صبح هر نيم ساعت يه بار بيدار مي شدي

خلاصه امروز تو اداره همش خميازه مي كشيدم

راستي شب تولدت پنجشنبه است ولي چون خاله جون شيفت شبه قرارشد جشن تولدت جمعه برگزار بشه

الهي كه مامان فدات بشه اين يه سال با تمام فراز و نشيب ها و سختي هاش و قشنگيهاش چقدر زود گذشت

حالا كه نگات مي كنم مي بينم خيلي بزرگ و آقا شدي با چند ماه پيشت كلي فرق كردي راستي سعي مي كنم هرچه زودتر عكسهاي قشنگت رو بگذارم

اگه تا الان نشده به خاطر اينه كه سيستم هاي اداره به خاطر جنبه امنيتي كاملا قفل دارن و مهر و موم شدن تقصير بابات ديگه (تو اداره بابايي مسئول اين كاراستد)ولي ازش قول گرفتم كه

سيستم منو براي همين يه كار باز كنه تا كي بخواد براي من پارتي بازي كنه خدا مي دونه !!!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)