مهديارمهديار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مهديار تمام زندگي مامان و بابا

پسرم داره سه ساله میشه

1392/2/6 0:14
نویسنده : مامان مهديار
463 بازدید
اشتراک گذاری

مهدیار عزیزم،پسر قشنگم سلام، هزار بار سلام

عزیز دلم چقدر روزها و ماهها به سرعت می گذرند، چقدر زود 2 سال و 11 ماهه شدی به خواست خدا یک ماه دیگه تولد سه سالگیته

یک سال بیشتر از آخرین باری که به وبلاگت سر زدم میگذره، این تاخیر رو به حساب بد قولی نذار عزیز دلم سرم خیلی شلوغه، شایدم یکی از دلایلش قطع شدن اینترنت تو اداره باشه، چون تو خونه اگه فرصت

 بشه بیام سراغ اینترنت باید تو سایتها دنبال مطلب برای پایان نامه ام بگردم.

دیدی مامانی چقدر زود گذشت ، انگار همین دیروز بود قبول شدم. البته روزهای سختی بود ولی هرچی بود داره تموم می شه.

ازخودت بگم ماشاءالله خیلی خیلی پسر گلی شدی، دیگه با جملات کامل با همه صحبت میکنی، خیلی خون گرم و مهربون هستی ،هنوز هم وقتی من و بابایی سرکاریم پیش مادر جون اینایی، البته ظرف ده روز گذشته سعی کردیم بذاریمت مهد کودک،  آخه به سلامتی عمه جون عقد کرده و قراره تا چند ماه آینده عروس بشه به همین خاطر مادر جون سرش خیلی شلوغ شده گفتیم بذاریمت مهد هم برای خودت خوبه که بیشتر بازی کنی هم مادر جون به کاراش برسه ،سه جا روهم امتحان کردیم ولی نشد، راستش خودم سریع پشیمون شدم  آخه میدونی برای یه پسر کوچولویی که هنوز سه سالش نشده روزی 9 ساعت مهد بودن  خیلی ظلمه ، مهد به نظرم تو این سن ،4 تا 5 ساعت خوبه نه بیشتر. خلاصه تا دیدیم مادر جون هم دلش نیست بری مهد سریع قبول کردیم و اوضاع شد مثل روال قبل.

خدا رو شکر خیال هممون  راحت شد، تا سال دیگه ان شاءالله اوضاع بهتر میشه.

پسر گلم شبها  موقع خواب برات قصه تعریف میکنم ، راحت تا صبح می خوابی ، دیگه تموم شد اون شبهایی که چند ساعت باید تو بغلم می چرخوندمت تا بخوابی ، تا صبح هم بیست بار بیشتر بیدار میشدی.

خدایا شکرت هزاران بار شکرت پسر قشنگم داره بزرگ و بزرگتر میشه و روز به روز عاقلتر.

خداوندا به پاکی همه بچه ها قسمت میدم خودت همه بچه ها رو حفظ کنی و کمک کنی تا در آینده وقتی بزرگ شدند،انسانهای پاک و شریفی باشند و بنده های خوبی برای خودت.

 

پسندها (1)

نظرات (0)