مهديارمهديار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مهديار تمام زندگي مامان و بابا

روزئولا

1390/8/28 15:37
نویسنده : مامان مهديار
993 بازدید
اشتراک گذاری

مهديار عزيزم سلام

الهي هيچ وقت مريضي و ناراحتي تو وجودت نبينم

ازروز سه شنبه هفته گذشته كه مصادف بود با عيد غدیر از بعداز ظهر احساس كردم يه كمي تب داري

مادر جوني اينا هم خونمون دعوت بودند باورت نمي شه اينقدر نگرانت شده بودم كه اصلا نفهميدم اون شب مهموني چطوري گذشتm m m

فردا صبح من نرفتم سر كار بابايي ساعت 11 اومد برديمت دكتر كه معلوم شد گوشهات و گلوت ورم كرده و تبت هم تا سه روز ادامه پيدا مي كنه واي خداي من شب چه حالي شدي تب بالاي 40 درجه

مهديار عزيزم الهي كه ديگه تو اين حال نبينمت نمي دوني چه شب بدي بود تا صبح پاشويه ات كرديم نه قطره استامينوفن نه شياف نه شربت پروفن هيچي تبت رو پايين نمياورد

فرداش هم من نرفتم دانشگاه موندم پيشت تا خدا رو شكر پنجشنبه بعد از ظهر تبت قطع شد امروز  صبح تو اداره بودم كه مادر جون زنگ زد كه پشت گردنت و روي شكمت و پاهات دونه هاي قرمز پاشيده واي خدايا چكار كنم بابايي هم كه نيست رفته ماموريت به دكترت زنگ زدم گفت همين الان بيار بايد خودم ببينمش منم سراسيمه مرخصي گرفتم و بردمت پيش دكتر نگات كرد و گفت چيزي نيست يه ويروسه به اسم روزئولا كه سه تا چهار روز تب ميده بعدش هم دونه هاي قرمز مي پاشه فقط بهت يه شربت ضد حساسيت داد گفت تمام اين بيقراريها و شب نخوابيدنها و غذا نخوردنها به خاطر اين ويروسه تا چند روز اينده هم رفع مي شه تا 90 درصد بچه ها هم مبتلا مي شن خيلي خيالم راحت شد

ولي ماماني الهي قربونت برم اين چند روزه چقدر اذيت شدي تا الان چهار روزه كه هيچي غذا نخوردي خيلي لاغر شدي اين ويروس لعنتي نمي دونم از كجا اومده رفته تو بدن كوچولوت الهي درد و بلات تو دل من ماماني فدات بشم زود زود خوب شو.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)