مهديارمهديار، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مهديار تمام زندگي مامان و بابا

پسرم تو 21 ماهگي

1390/12/9 16:00
نویسنده : مامان مهديار
850 بازدید
اشتراک گذاری

مهدیار عزیزم هزار تا سلام البته با کلی تاخیر

عزیز دلم خیلی وقته نتونستم به وبلاگت سر بزنم ، از بس که سرمون شلوغه تو این ماههایی که گذشت کارهای اداره فوق العاده زیاد شده بود تازه امتحانات دانشگاه هم که نگو

بگذریم کارها که هیچ وقت تمومی ندارند بذار از خودت بگم

گل مامان اینقدر شیطون و شیرین و با مزه شدی که حد نداره با کارهات همه رو کلی میخندونی

اینقدر شیرین حرف میزنی که آدم دلش میخواد فقط بخورتت

هرچی میشنوی تکرار میکنی خداروشکر اینقدر تو حرف زدن تلاش میکنی و پیشرفت کردی که خیلی وقتها حیرت میکنم

کلماتی که یاد گرفتی بگی (البته تا اونجایی که ذهنم یاری می کنه) :

ساعت - کوه - ماه - پیشی - جوجه - غاز - موش - ببیی - شیر - طوطی - گاو - کیبی ( کیوی ) - سیب - توت - اگول ( انگور ) - ماشین - قاشو ( قاشق )- چگول ( چنگال ) - میز - کبیت ( کبریت ) - جابرق ( جاروبرقی ) - اطو - آب - نونی ( نون ) - دوخ ( دوغ ) - چیش ( چشم ) - گوش - دنی ( دندان )- ستور ( ستاره) - کیف - داغ - سرد - گرم - بابا - مامان - عمه - عمو - پدو ( پدر جون ) - مانو ( مادر جون ) - مونو ( موتور ) - الو - خانه - شانه و ...

میگم: مهدیار بشماره 

میگی: دو - سه - پنج - نه - ده

میگم : مهدیار مامانو چند تا دوست داره

میگی : صد تاااااااااااا

پیشیه میگه : میو میو

کلاغه میگه : قا قا

گاوه میگه : مااااااااااااااااااا

خروسه میگه : قو قو

اینقدر به سی دی های بی بی انیشتینت علاقه داری که به محض اینکه میرسیم خونه میگی سی دی سی دی تا آخر شب که بیداری حالا کی جرات داره بگه دیگه بسه ! خودت یاد گرفتی چطوری سی دی ها رو باید عوض کنی

بخوای تو خونه هرجا بری حتما باید دست منم بگیری و با خودت ببری حالا حساب کن منم که دیگه جونی برام نمونده باید تا ساعت ١٠ - ١١ شب هی باهات از این اتاق به اون اتاق بیام

خلاصه تا دلت میخواد شیطونی میکنی و من و بابایی هم کلی لذت میبریم

عزیز دلم خیلی خیلی  دوست داریم شكلكشكلكشكلك

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)