مليكا آبله مرغان گرفته !!!!
واي خدايا مليكا جون آبله مرغان گرفته الهي كه مباركش باشه وقتي اين خبررو از مادر جوني شنيدم اولش يه كمي ناراحت شدم ولي بعدش كه گفت خدارو شكر حالش خوبه و داره مثل هميشه بازي مي كنه كلي خنديديم و ذوق كرديم مليكا جوني باصورت و بدن گل گلي فقط حيف كه از ترس سرايت ويروس آبله ديدن نه تنها مليكا بلكه بابا و مامان خوشگلش و پدر جوني و مادر جوني عزيز رو برامون ممنوع كردند اينم عكس دخترخاله خوشگلت مليكا ...
نویسنده :
مامان مهديار
13:48
10 نكته براي تو...
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... بقيه در ادامه مطلب 1 - به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد... به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد... و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد... 2 - هوس بازان کسی راکه زیبا می بینند دوست دارند... اما عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا می بینند... 3- وقتی در زندگی به یک در بسته رسیدی نترس و نا امید نشو... چون اگه قرار بود در باز نشود جای آن دیوار می گذاشتند... 4- آنچه که هستی، هدیه خداوند است و آنچه که خواهی شد، هدیه تو به خداوند...
نویسنده :
مامان مهديار
16:36
خدایا منو ببخش ....
خدایا منو ببخش که بهت اعتراض میکنم وقتایی که دستمو با مهربونی مي گيري و از پرتگاه نجاتم ميدي... بقیه در ادامه مطلب خدایا منو ببخش که بهت اعتراض میکنم وقتایی که دستمو با مهربونی مي گيري و از پرتگاه نجاتم ميدي... خدایا منو ببخش که همیشه تو نمازم همه جا هستم، الا تو نماز… خدایا منو ببخش اگه همیشه به فکر رضای همه ی هیچ ها هستم؛ ولی به فکر رضای تو که همه هستی، نیستم… خدایا منو ببخش که فکر کردن به هیچ ها ، غباری بر دلم نشونده، تا نتونم تو رو بشناسم… ...
نویسنده :
مامان مهديار
16:35
چي ميشد اگه ...
چي مي شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده چرا كه ديروز ما وقت نكرديم از او تشكر كنيم ... بقيه در ادامه مطلب چي مي شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما بركت بده چرا كه ديروز ما وقت نكرديم از او تشكر كنيم چي مي شد اگه خدا فردا ديگه ما را هدايت نمي كرد چون امروز اطاعتش نكرديم چي مي شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود چرا كه امروز قادر به دركش نبوديم چي مي شد ديگه هرگز شكو فا شدن گلي را نمي ديديم چرا كه وقتي خدا بارون فرستاده بود گله كرديم چي مي شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دريغ مي كرد چرا...
نویسنده :
مامان مهديار
16:33
چند داستان زيبا و ...
يك بستني ساده ... بقيه در ادامه مطلب پسر بچهای وارد یک بستنیفروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید: یک بستنی میوهای چند است؟ پیشخدمت پاسخ داد : " ۵۰ سنت ". پسربچه دستش را در جیبش فرو برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید:" یک بستنی ساده چند است؟ در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند . پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: " ۳۵ سنت". پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت : " لطفا یک بستنی ساده". پیشخدمت بستنی را آ...
نویسنده :
مامان مهديار
16:31
ماموريت بابايي
بالاخره 21 خرداد رسيد از دو هفته پيش كه بابايي گفته بود از امروز تا يه هفته مي خواد بره ماموريت حسابي حالم گرفته بود آخه مي دوني وقتي بابايي پيشمون نيست خيلي سخت مي گذره ديشب بعد از شام وسايلمون رو جمع كرديم رفتيم خونه مادر جون اينا تا اين يه هفته كه بابايي ماموريته اونجا باشيم شما هم كه خوش به حالت از ساعت 9 شب خوابيدي وقتي هم كه برديمت خونه مادر جون اينا خواب خواب بودي و بيدارنشدي( خدارو شكر ) بابايي ساعت 1 شب رفت ، تا يكي دو ساعت بعدش هم من خوابم نبرد تازه صبح هم فهميديم بابايي كليد هاي خونه رو با خودش برده !!! منم تو خونه كلي كارداشتم حالا بايد چكاركنم ؟ نمي دونم !!! البته اصلا مهم نيست چيزي كه مهمه اينه كه بابايي هر ...
نویسنده :
مامان مهديار
17:09
جملات به ياد ماندني
ديگران را ببخش نه به خاطر اينكه آنها لايق بخشايشند به خاطر اينكه تو خود لايق آرامشي پروردگارا فرزند مرا به زيور تقواو بصيرت بياراي تا نيكو ببيند و نيكو بشنود عقايد و ايمان و اخلاق و رفتارش را سالم ساز و او را نيكو كار و با تقوا در امور قرار ده كه در برابر فرمان تو مطيع و فرمانبردار باشد زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست درمسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست زندگی آب روانی است روان می گذرد آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد ...
نویسنده :
مامان مهديار
16:25
سيزده ماهگي
مهديار عزيزم جونم برات بگه هزار ماشاءالله اين روزها اينقدر شيطون شدي كه من و بابايي يه وقتهايي واقعا كم مياريم اصلا آروم و قرار نداري همش دلت مي خواد راه بري از اين اتاق به اون اتاق تنهايي كه نمي توني يكيمون بايد ببرتت الهي كه قربونت برم دلت مي خواد به همه چيز دست بزني يكي دو دقيقه بيشتر نمي توني يه جا بشيني حتي براي غذا خوردن تا يه قاشق غذا مي خوري سريع بلند ميشي راه مي افتي همش فكر مي كنم كه اين رفتارها و بي قراريها به خاطر دندون درآوردنته (اميدارم) تو خونه كه زياد طاقتت نمي گيره بموني همش دلت دد مي خواد ما هم تا اونجا كه توان داريم مي بريمت بيرو...
نویسنده :
مامان مهديار
13:05
تولد يكسالگي
تولدت مبارك ماماني تولدت مبارك هزاران بار تولدت مبارك ديشب جشن تولدت رو برگزار كرديم همه چيز عالي بود به همه خيلي خوش گذشت سعي ميكنم زودتر عكسهاي تولدت رو بزارم (تا بابايي كي همكاري كنه ) فقط يه ك...
نویسنده :
مامان مهديار
15:13